حکیم بن حزام
حکیم بن حزام بن خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب عبدالعزی یکی از
صحابه است، و مادرش صفیه، و به نقلی فاخته
بنت
زهیر بن الحارث بن اسد بن عبدالعزی است.
کنیهاش ابوخالد بود.
ابوخالد برادرزاده
امالمومنین خدیجهالکبری بنت خویلد و عموزاده
زبیر بن العوام میباشد.
حکیم سیزده سال و به نقلی دوازده سال قبل از
عام الفیل در
مکه به دنیا آمد،
روایاتی از
مصعب بن زبیر وجود دارد که حکیم در داخل
خانه کعبه به دنیا آمده است.
که این واقعه در برخی منابع
اهل سنت و منابع
تشیع رد شده است
.و کاملا روشن است که این موضوع برای تحتالشعاع قرار دادن تولد
امام علی (علیهالسّلام) در کعبه ساخته شده است. او ۵۲ و به نقلی ۵۳ سال در
جاهلیت زندگی کرد در
جنگ فجار شرکت کرد و پدرش در این جنگ کشته شد.
در دوران جاهلیت و اسلام از بزرگان
قریش بشمار میرفت.
وی از عالمان
علم نسب بود.
او در جریان محاصره اقتصادی برای عمه خود خدیجه (سلاماللهعلیهم) آذوقه میبرد، حتی یک بار نیز با
ابوجهل درگیر شد،
با این وجود او به همراه دیگر سران مشرک مکه در تصمیمگیریهای
دارالندوه برای تحت فشار گذاشتن
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کوتاهی نمیکرد.
حکیم قبل از این که
مسلمان شود، جنگهایی را علیه حضرت رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) داشت. او در
غزوه بدر در زمره
کفار بوده
و از کسانی بود که به لشکریان خوراک میداد.
حکیم قبل از شروع جنگ به خاطر دیدن نشانههایی این جنگ را به فال بد گرفت و سعی کرد تا بزرگان قریش را از جنگ منصرف کند؛ اما نتوانست.
او در میان جنگ نیز اصرار زیادی به
عتبه بن ربیعه آورد و به او گفت میان این دو گروه میانجیگری کن،
دیه و خونبهای
ابن حضرمی را بپرداز و آنچه که اصحاب محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از کاروان ابن حضرمیبردهاند قبول کن که پرداخت نمائی، زیرا
قریش از محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چیزی جز خون بهای ابن حضرمیو ارزش کالاهای
غارت شده نمیخواهند؛ اما قریش قبول نکرد.
حکیم در این جنگ نزدیک بود، کشته شود، چرا که هنگامیکه حکیم بن حزام با تنی چند از قریش خود را کنار حوض آب مسلمانان رساندند تا از آن بخورند پیامبر فرمود آزادشان بگذارید؛ اما هر کس از آن آب خورد کشته شد، مگر حکیم که اسب داشت و سریع فرار کرد.
او بعد از مسلمان شدنش هر گاه میخواست
سوگند خود را تاکید نماید میگفت سوگند به خدایی که در
جنگ بدر مرا نجات داد.
حکیم بن حزام در سال ۸ (ه. ق) در
فتح مکه به همراه چهار پسر خود
ایمان آورد
و بعد از آنکه
اسلام آورد از مؤلّفة قلوبهم بوده است.
در جریان فتح مکه حضرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: "مَن دَخَلَ دار حَکیم بن حزام فَهو آمن". حکیم بن حزام در زمانی که در مکه بود، عهدهدار دارالندوه بود. او بعد از این که مسلمان شد دارالندوه را به صد هزار درهم به
معاویة بن ابیسفیان فروخت.
در
جنگ حنین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از غنیمتهای جنگی که از قبیله هوازن به دست آورده بود، برای
تالیف قلوب برخی مقداری از غنیمتها را بین آنها تقسیم کرد که صد
شتر به حکیم بن حزام داد.
بنابر نقلی حکیم از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شتر بیشتری را درخواست که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به او داد و وقتی دوباره درخواست کرد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به او فرمود: "ای حکیم بن حزام؛ این مال، شیرین و خرّم است، هر کسی که آن را با خسّت نفس بگیرد، برای او مبارک نخواهد بود و همانند کسی است که میخورد و سیر نمیشود. و هر کسی که آن را با
سخاوت نفس بگیرد، برایش مبارک میباشد و بدان که دست دهنده بهتر از دست گیرنده است و از کسی شروع کن که به تو تکیه دارد!
حکیم بن حزام عرض کرد: ای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
سوگند به خدایی که تو را به حق مبعوث کرده است، بعد از این چیزی را از کسی نخواهم گرفت. "
حکیم بعد از مدتی به
مدینه آمد و در آنجا ساکن شد و خانهای برای خود در آنجا بنا کرد. بعد از کشته شدن
عثمان، عدهای از مردم مانع از
دفن بدن عثمان شدند، و
جنازه او سه روز بر زمین ماند، حکیم بن حزام و
جبیر بن مطعم بن عدی بن نوفل بن عبد مناف وقتی چنین دیدند از
علی (علیهالسّلام) اجازه
دفن عثمان را گرفتند و امام اجازه داد و وقتی مخالفان مانع از دفن جسد عثمان شدند، حکیم بن حزام گفت: «بخدا تا یکی از فرزندان قصی زنده باشد چنین نشود». سرانجام با وجود مخالفتهای شدید حکیم بر جنازه او نماز خواند
و او را دفن کرد.
حکیم بن حزام نیز مثل دیگر قریش بعد از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
اهلبیت (علیهالسّلام) را یاری نکرد. در دوره خلافت امام با وی
بیعت کرد؛ اما در جنگها حضرت را همراهی نکرد. حتی پسر او عبدالله در
جنگ جمل بر خلاف
رضایت پدرش، علیه امام جنگید و کشته شد و وقتی امام به جنازه عبدالله بن حکیم بن حزام رسید، فرمودند: "این مرد درباره بیرون آمدن به جنگ با پدرش مخالفت کرد، و پدرش با اینکه ما را یاری نکرد (و برای جنگ همراه ما نیامد)؛ ولی در بیعتی که با ما کرد، نیک ثابت قدم ماند. اگر چه از آمدن با ما خودداری کرد و روی شک و
شبهه که در جنگ داشت در خانه نشست، من امروز سرزنش نکنم کسی را که از همراهی کردن ما و غیر از ما (یعنی
عایشه و
طلحة و
زبیر) خودداری کرده ولی
سرزنش و
ملامت از آن کسی است که با ما میجنگد. "
حکیم بن حزام چهار پسر به اسم عبدالله و خالد و یحیی و هشام، داشت که همه شان از
صحابه پیامبر بودند.
بخاری و
مسلم از وی چهل حدیث نقل کردهاند.
حکیم ۶۰ سال در
جاهلیت زندگی کرد و ۶۰ سال را در اسلام. او در سال ۵۴ (ه. ق) و به نقلی سال ۵۵ (ه. ق) در دوران
خلافت معاویه در سن ۱۲۰ سالگی در مدینه وفات کرد.